بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

پدر آیت الله سیستانی بنام سید محمد باقر سیستانی می گفت :  40 روز زیارت عاشورا گرفته بودم و حاجتم این بود که خدمت امام زمان (عج) برسم ، هفته چهلم ، آخرهای دعا بود ، امید داشتم به خدمت آقا برسم.

دیدم نوری از خانه ای تابید ، فهمیدم آقا آنجاست ، به سرعت خود را آنجا رساندم، دیدم پیر زنی فوت کرده است و نزدیکانش بالای سرش هستند.

آقا هم آنجا نشسته بود، آقا فرمود برای دیدن من چله گرفتن لازم نیست، شما مثل این خانم مسلمان باشید من خودم می آیم به ملاقاتتان.

وقتی پرس وجو کردم فهمیدم  آن خانم هفت سال در زمان رضاخان برای اینکه حجابش را از سرش برندارد از خانه بیرون نیامده بود.

  • sina kh

  • sina kh

مردی؟

۰۴
مهر

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن

گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی





  • sina kh

من...

۰۴
مهر

حکایت من ، حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ... دلباخته سفر بود ، همسفر نداشت ...

حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...

زخم داشت و ننالید... گریه کرد ، اما اشک نریخت ...

حکایت من ، حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !

حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ، تا همه صداها را بشنود.....

  • sina kh







  • sina kh

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس           زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

گشته‌ام در جهان و آخر کار                  دلبری برگزیده‌ام که مپرس

آن چنان در هوای خاک درش                می‌رود آب دیده‌ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش         سخنانی شنیده‌ام که مپرس

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی       لب لعلی گزیده‌ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش                رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق             به مقامی رسیده‌ام که مپرس

  • sina kh

3 مهر...

۰۳
مهر

یک سال دیگه هم گذشت ...


  • sina kh

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت                     ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی                          هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل                      ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد                          هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا                          زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو                      گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

سخن عشق نه آن است که آید به زبان                      ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت                         چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

 

  • sina kh

جناب شیخ رجبعلی خیاط تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است: در ایام جوانی حدود ۲۳ سالگی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن، سپس به خداوند عرضه داشتم:

خدایا! من این گناه را برای تو ترک می‌کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.

آنگاه دلیرانه، همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت می‌کند و از آلوده شدن به گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد، این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می‌گردد، بگونه ای که به گفته برخی دیده برزخی او باز می‌شود و آن چه را که دیگران نمی‌دیدند و نمی شنیدند، می‌بیند و می‌شنود، به طوری که برخی اسرار برای او کشف می‌شود...

  • sina kh




رسانه های عراقی تصویری از کودک عراقی منتشر کردند که این کودک سر خواهر خود را در بغل گرفته است تا آن از حملات تروریستها نجات دهد.

از خیلی افراد  که دیدم مرد تره...

  • sina kh