5 فریب شیطان
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۵
- ۳۱۵ نمایش
یا عبدالله قُم باذن الله فی الفور.
از معجزه حضرت قبر شکافته شد و جوانی با روی سیاه و حال تباه و با غُل و زنجیر با حالتی که شرح نتوان داد بیرون آمد.
حضرت فرمود: وای بر تو در دنیا چه کرده ای؟
عرض کرد: یا رسول الله مادرم ناراضی است.
فرمود: به مادرت چه کردی؟ عرض کرد: روزی داخل خانه شدم همسرم از مادرم شکایت کرد، من غضبناک شدم، مادرم در سر تنور بود و نان می پخت، او را گرفتم و به داخل آتش افکندم، همسایه ها آمدند مادرم را از تنور بیرون آوردند ولکن یک دست و پستان او سوخت، دیدم پستان سوخته خود را به روی دست گرفته، سر به آسمان بلند کرد و گفت: الهی تو انتقام مرا از این پسر بگیر، عمر من به حدی کوتاه شد که سه روز بعد از نفرین مادرم از دنیا رفتم و در قبر این عذاب را به من می کنند، از شما می خواهم درباره من دعا کنید.
حضرت فرمود: مادر این جوان را حاضر کنید، بدون رضایت مادر دعا مستجاب نمی شود، صحابه مادر آن جوان را حاضر کردند.
پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از تقصیر پسرت گذشت کن در عذاب است.
عرض کرد: نمی گذرم.
پس هر چه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن علیهم السلام شفاعت کردند، قبول نکرد، تا آن که نوبت به امام حسین علیه السلام رسید.
چون حضرت فرمود: ای زن! شفاعت جد و پدر مرا در حق پسرت قبول نکردی شفاعت مرا قبول کن.
پیرزن نگاهی به آسمان کرده و برگشت با هر دو دست دامن حضرت امام حسین علیه السلام را گرفت: عرض کرد: گذشت کردم.
رسول خدا ص فرمود: ای زن جای تعجب است! شفاعت ما را قبول نکردی، ولی شفاعت پسرم حسین را قبول کردی.
آن زن عرض کرد، خواستم قبول نکنم، دیدم درهای آسمان باز شده است، ملائکه در دست حربه های آتشین گرفته می گویند: شفاعت حسین را قبول کن والّا با حربه های آتشین تو را می زنیم، من قبول کردم
خدا : بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .
بنده : خدایا ! خسته ام ، نمی توانم .
خدا : بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .
بنده : خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .
خدا : بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .
بنده : خدایا ! سه رکعت زیاد است .
خدا : بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان .
بنده : خدایا ! امروز خیلی خسته ام ! آیا راه دیگری ندارد ؟
خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله .
بنده : خدایا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد !
خدا : بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله .
بنده : خدایا ! هوا سرد است ! نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم .
خدا : بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنیم .
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد .
خدا
: ملائکه ی من ! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی
به اذان صبح نمانده ، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من
حرف نزده .
ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید .
خدا : ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست .
ملائکه : پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود !
خدا : اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر میآورد .
ملائکه : خداوندا ! نمی خواهی با او قهر کنی ؟
خدا : او جز من کسی را ندارد ... شاید توبه کرد ...
بنده
ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار
همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است:
طوبى درختى است در بهشت که ریشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله
(در بهشت) است و هیچ مؤمنى نیست، مگر اینکه شاخه اى از آن در خانه اوست و
هیچ چیز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اینکه همان شاخه براى او آن را حاضر
مى آورد و اگر سوارى تیزرو در سایه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سایه
اش بیرون رود و اگر کلاغى از پایین آن به پرواز در آید به بالاى آن نمى
رسد و شکسته و پیر مى شود. (امالی صدوق ص ۱۳۳)
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است:
در بهشت درختى است که از بالاى آن جامه هاى آراسته فرو مى ریزد و پایین
آن اسب هاى ابلقى قرار دارند که زین و لگام شده و داراى بال هستند و از آن
اسب ها هیچ فضولاتی دفع نمیشود. اولیاى خدا سوار بر آن اسبها مى شوند و
در هر کجاى بهشت که بخواهند به پرواز در مى آیند، بندگانى که در درجه
پایین تر قرار دارند، مى گویند: پروردگارا! چه چیزى این بندگانت را به
این کرامت رسانده است؟ خداى ـ جل جلاله ـ مى فرماید: اینان شب ها نمى
خوابیدند و نماز شب مى گزاردند و روزها چیزى نمى خوردند و روزه داشتند و
با دشمن پیکار مىکردند و ترسى نداشتند و صدقه مى دادند و بخل نمى
ورزیدند. (امالى صدوق، ص ۱۷۵)
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
وارد بهشت شدم، دیدم در جبهه آن سه خط زرین با زر نه، با آب طلا نوشته شده
است. سطر نخست «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» بود.
سطر
دوم چنین بود: «آنچه که پیش فرستادیم، اینجا یافتیم. آنچه در آن جهان
خوردیم، سودى بود که بردیم و آنچه گذاشتیم، زیان کردیم.» سطر سوم چنین بود:
«امتى گنهکار و پروردگارى بسیار بخشنده.»
و همان حضرت فرموده اند: در بهشت هیچ درختى نیست مگر اینکه ساقه آن زرین است.
و
فرموده اند: از اهل بهشت فضولاتى دفع نمىشود. خوراک آنان چیزى همچون
هواى معطر است. حمد و تسبیح خدا به آنان الهام مى شود، همچنان که نفس
کشیدن.
و فرموده اند: سوگند
به کسى که قران را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل فرموده است، همانا که
بهشتیان را همواره بر حسن و زیبایى شان افزوده مى شود، به همان نسبت که
در دنیا روز به روز شکسته تر و زشت تر مى شوند.
و
فرموده اند: پست ترین منزلت بهشتیان این است که هشتاد هزار خادم دارند و
نود و دو درجه، و براى آنان گنبدى از مروارید و یاقوت و زبرجد زده مى شود
و مساحت منزل آنان به اندازه میان جابیه (دهکده اى از اطراف دمشق) و
صنعاء است.
و پیامبر فرموده
اند: در بهشت ناگهان پرتوى آشکار مى شود. بهشتیان سرها را بلند مى کنند،
معلوم مى شود پرتو آشکار شدن دندانهاى پیشین حوریه اى است که بر روى
همسر خویش لبخند زده است.
یک نفر میخواست اما پر نداشت
یک نفر پر زد ولیکن سر نداشت
یک نفر یک تکه کاغذ دست داشت
مینوشت... اما دگر جوهر نداشت
یک نفر نه ، یک پلاک سوخته
خط خونش بر زمین آخر نداشت
یک نفر با نای جان لبیک گفت
لحظه ای بعد آن صدا پیکر نداشت
صد نفر بیرون بازی معترض
اخر این بازی چرا داور نداشت
جواب خون اینها رو چی بدیم
هیچی!
شرمنده ایم !
امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
هلاکت و نابودى دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.
تکبّر سبب نابودى دین و ایمان شخص مى باشد و به وسیله تکبّر شیطان ، با آن همه عبادت ملعون گردید.
حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طورى که حضرت آدم (علیه السلام) به وسیله آن از بهشت خارج شد.
حسد سبب همه خلاف ها و زشتى ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
امام علی علیه السّلام فرمودند:
الحِرصُ و الکِبرُ و الحَسَدُ دَواعٍ اِلی التَّقَحُّمِ فی الذُّنُوب.
حرص و تکبر و حسد، انگیزه روی آوردن به گناه و عصیان می باشند.
نهج البلاغه، حکمت 370